مرهـَــ ـم...

چشمان‌م از غیر ِ تو لبــــریز گشته است سیلی‌ست که می‌برد آخر تمام مرا ...

مرهـَــ ـم...

چشمان‌م از غیر ِ تو لبــــریز گشته است سیلی‌ست که می‌برد آخر تمام مرا ...

تو بر می گردی
با تنی پر از زخم کهنه
و من مرهــــَــم زخمـ َ ت خواهم شد...

آن روز زیباترینِ روزگارم خواهد بود...


مرهــــــَــــم

وَهم

دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۵۶ ق.ظ

مرا خیال تو بی خیال عالم کرد...


  • ۹۲/۱۱/۲۸
  • ۱۷۷ نمایش
  • از نام تــ♥ـو لبریز ...

نظرات (۱)

آری چنین است
همه دیوانه ام می پندارند
ولی تو می دانی هشیار تر از همیشه ام
هشیار توام
و جز این ، هر چیز دیگر ، دیوانگی ست .
من از همه ی عالم
به تصویری از تو خشنودم
به دریچه ای که مرا پیوند می زند به دنیایی
که مزیّن به توست .
به ه.ای توست
که هر بامداد دیده می گشایم
و دریچه را
تو اتاقم از تو سرشار شود
من ، خیال تو ، و دیگر هیچ .