مرهـَــ ـم...

چشمان‌م از غیر ِ تو لبــــریز گشته است سیلی‌ست که می‌برد آخر تمام مرا ...

مرهـَــ ـم...

چشمان‌م از غیر ِ تو لبــــریز گشته است سیلی‌ست که می‌برد آخر تمام مرا ...

تو بر می گردی
با تنی پر از زخم کهنه
و من مرهــــَــم زخمـ َ ت خواهم شد...

آن روز زیباترینِ روزگارم خواهد بود...


مرهــــــَــــم

روزمرگی

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ق.ظ

ناگزیریم
اتفاق ناگزیری را
به انتظار
بنشینیم!



*

ناگزیر از سفرم ، بی سر و سامان چون «باد»

به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد


فاضل

  • ۹۳/۰۱/۱۷
  • ۱۹۳ نمایش
  • از نام تــ♥ـو لبریز ...

نظرات (۱)

و این گریز ناگزیر را به انتظار نشستن ساده نیست