مرهـَــ ـم...

چشمان‌م از غیر ِ تو لبــــریز گشته است سیلی‌ست که می‌برد آخر تمام مرا ...

مرهـَــ ـم...

چشمان‌م از غیر ِ تو لبــــریز گشته است سیلی‌ست که می‌برد آخر تمام مرا ...

تو بر می گردی
با تنی پر از زخم کهنه
و من مرهــــَــم زخمـ َ ت خواهم شد...

آن روز زیباترینِ روزگارم خواهد بود...


مرهــــــَــــم

تهی

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ق.ظ

به نوشته هایم اعتمادی نیست...


برباد رفته...

سست...

و شاید...!



  • ۹۳/۰۲/۲۱
  • ۱۹۱ نمایش
  • از نام تــ♥ـو لبریز ...

نظرات (۱)

کودکی فال فروش را پرسیدم چه میکنی؟ گفت :

به آنانی که در دیروز خود مانده اند ،فردا را میفروشم..

...
..
.

هیچ گاه دلت را به روزگار مسپار

که دریایی از نا امیدی است

دلت را به خدا بسپار که دریایی از امید است.